پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی

ساخت وبلاگ
دیروز یه دعوای مفصلی باهام کرد!! کم کاری کرده بودم !! جوابی هم ندادم!! سکوت کردم و گفتم میپذیرم هر آنچه که بگین ! فقط زودتر قطع کنین تا من کارها رو برسونم!! از ساعت 9:30 تا 11:30 تمام فایل هایی که باید آماده میکردم رو کردم و باهاشون تماس گرفتم که حله!!! الانم میرم بیرون کارخونه تا فایل ها رو به چاپ برسونم!  تازه اون موقع بود که بهش گفتم که این فایل ها زمان زیادی نمیبرد ولی چون در الویت نبود من برای آخرین مرحله گذاشته بودم!  تازه بعد اون دعوا وقتی باهاش مجدد تماس گرفتم، با رویی فوق العاده باز و با یه سلام گرم ازم استقبال کرد، انگار نه انگار که چند ساعت قبلش من رو ترکونده بوده. دیروز عصر و امروز مجدد صحبت کردیم باهم. بهم گفت هرجا دنیا که رفتی ارتباطتت رو با کارخونه قطع نکن. به دور کاری ادامه بده. اگر یه مدت دیگه یزد میموندین، مثل مهندس ایکس میشدین(مشاوره طراحی کاشی). خیلی از کارخونه ها به دنبالتون بودن. اخلاقتون خوراکه کار و عالیه. در شرایط استرس و فشار بازدهیتون بالاتر میره و خودتون رو نشون میدین. ثبات اخلاقی دارین و در هر شرایطی برخوردتون عالیه. پرسید اخلاقتون به پدرتون رفته یا مادر ؟ فکر میکنم باید ترکیبی از هر دو باشین. به ا.آ( معاون بازاریابی) گفتم که بهترین نیروتون رو دارین از دست میدین. کارخونه یه همچین نیروی با اخلاق و با استعدادی رو تا کی بخواد پیدا کنه. این مسیر رو ادامه بدین حیفه. حتی اگر مسیر جدیدی رو رفتین. خیلی صحبت کرد و من همرو سعی کردم یاداشت کنم و این بخشی از صحبتاش بود. چند روز دیگه سالگرد یک سال حضور من در کارخانست. روزی که با دکتر علایی مصاحبه کردم و در آنالیزش آورد این خانم نیروی بسیار توانمند و فعالیه که موندگار نیست و اگر به چالش کشیده نش پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی...
ما را در سایت پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nargesbano2 بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 20:03

12 آذر سال گذشته بود که ثبت شده بود. روزهای خوبی نبودن. پدربزرگ در بستر بیماری بود و رفتنش برای همه ی ما عیان بود.  گذشتن و نرگس سال پیش با امسال چقدر متفاوته. بزرگترین تفاوتی که کردم این بود که تواناهایی هام رو باور کردم. این یک سال با حضور مدیر بخشم از تهران و تک به تک تعریف تمجیدهایی که در این یک سال در گوشم گفت رو کم کم و با گذر زمان باور کردم به روح و مغزم تزریق کردم. اعتماد به نفسی که این مدت گم کرده بودم رو بدست آوردم. خیلی از دوستام رو حذف کردم. البته عمدی نبود به خاطر مشغله بود و عدم درکشون.  هنوز که هنوزه میگم، رفیق اونیکه درک بالایی از شرایط طرف مقابلش رو داشته باشه و بلد سکوت کردن باشه نه اینکه تازه گیر و گور همه بده و رو مخ بره. صدیقه تنها دوستی که دوست باقی مونده. این یک سال پدر مثل کوه پشتم بود و بارها این کوه باعث آرامشم بود. خدا پدرم رو حفظ کنه.  یک سال از آشنایی من با همکارام میگذره. ستاره دختری بود که از جمعمون حذف شد. زهرا و ماریا ورودی های جدیدمون هستن با دنیاهایی متفاوت. شیما برام خیلی عزیزه چون به هیچ وجه دروغ نمیگه. من برای آدم هایی که دروغ نمیگن جون میدم چون قابل اعتماد ترین آدم هایی هستن که تو میتونی تو زندگیت داشته باشی.  امروز شیما میگفت: عروسیت مشهد باشه و ماه خرداد که ماهم بتونیم بیایم. ذوق کردم و گفتم هرکی نیاد. چون گفتی من حساب میکنم. تمام تلاشم رو هم میکنم که تاریخی باشه که بتونین بیاین. این یک سال خوب باهم کنار اومدیم و دلامون تو دل هم بود. شاید به خاطر ستاره یذره خراب شد و سمانه باعث شد مشکلمون رفع بشه ولی در ادامه همه چیز خوب پیش رفت. به قول خانم مدیر فروشمون، چقدر خوبه که آدم جوری خاطره از خودش باقی بگذاره که پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی...
ما را در سایت پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nargesbano2 بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 20:03

دو کتاب را پشت سر هم به مانند یه عقده ای چند وقت دور مانده از کتاب خواندم و الان احساس میکنم مغزم از کلمات انباشته شده و نیاز به تخلیه داره!!! خب کجا بهتر از اینجا که کلمات رو از ذهنم بیرون بریزم و اندکی جا برای کلمات جدید باز کنم!!! خب بهتر شروع این تخلیه رو با یک خبر و چندی غر شروع کنم: 1- دیشب خانواده ی همسرم تصادف کردن. تصادفشون به ظاهر چیز خاصی نبوده ولی از دیشب تا به الان که تقریبا 24 ساعت گذشته دکتر مرخص نکرده و توصیه به عمل داده.  این روزها من به خاطر رفتار دکترهای متخصص به شدت عصبانی ام... مادر 8 دکتر ویزیتش کردن که هر 8 نفر دستور به عمل دادن و در نهایت دکتر 9 به مادر گفت این فقط یه بیماری ایکس که با چند قطره مشکلتون رفع میشه و اگر زودتر اقدام نمیکردین بدتر میشدین. 2-دکتر مغز و اعصابم از همه خیانتکارتر از آب در اومد با اون روانشناسه بیش فعالش که چند دقیقه خودش نتونست به آرومی بر روی صندلیش جلوس کنه و اون وقت منی که زیر دستگاه av نمیدونم چی چی بودم از شدت صدای درهایی که باز و بسته میکرد به تنگ اومده بودم و تازه خود دکتر و اون روانشناس بغل دستش کمتر از ده دقیقه برای من زمان نذاشتن!!!!  3-دکتر متخصص پوست با یک جوش که وسط پیشونیم زده که به شکل واضحی آزار دهندست و لکه هایی که تو صورتم از کبدم چربم جارررر میزنن و چند مشکل واضح دیگه !!! ازم میپرسه خب مشکلت چیه!!؟؟؟ اشاره کردم به صورتم و گفتم میخوای حدالقل به عنوان یه آدم معمولی بهم بگی بهتر کرم ضد آفتابت رو عوض کنی؟؟؟؟؟  خب بهتر به این بخش بیشتر از این حمله نکنم و این گروه رو به حال خودشون بذارم و از خدا بخوام که لطفا متخصصین با وجدان که چشماشون فقط دنبال پول نیست رو در مسیر زندگی من و عزیزان پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی...
ما را در سایت پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nargesbano2 بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 20:03